آرنیکا جونآرنیکا جون، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

آرنیکا جونم

خوش آمد گویی!

باسلام به کاربران عزیز!

ضمن عرض خیر مقدم به مناسبت ورود شما به این بلاگ

 

این وبلاگ برای ثبت خاطرات رسمی خواهر زاده عزیزم ساخته و توسط داییش مدیریت میشه!

 

با تشکر آرنیکا جون!

ضمنا تصاویر آرنیکا جونم به صورت رمز نگاری شده فقط برای افراد به خصوصی نمایش داده خواهد شد!

 

آدرس ها رسمی در:

رزبلاگ لوکس بلاگ نینی بلاگ اینستا گرام فیس بوک توئیتر

رزبلاگ:http://arnikajoonam.rozblog.com

لوکس بلاگ:http://arnikajoonam94.loxblog.ir

اینستا:در دست ساخت

فیس بوک:در دست ساخت

توئیتر:در دست ساخت

نی نی بلاگ:arnikajoonam94.niniweblog.com

خاطرات روزانه شنبه تا امزور یکشنبه 3.4 بهمن

خب سلام میکنم باز به عزیز ترینم آرنیکا جون میخوام خاطرات امرزو و دیروز رو برات بنویسم! شنبه و یکشنبه 3.4 بهمن دیشب خونه آبجی و شما بودیم بین ساعت 20:45 تا 21:15 شب بود که برقا رفت خلاصه حس قشنگی بود تو که کلا خوابی همیشه اون زمان خواب بودی خب بعد حدود نیم ساعت الی یه ساعت بعدش برقا اومد! راستی یادم رف بگم که وسط شیر خودن تو بود که برقا رفت تو که سرگرم شیر خوردن بودیو بین خواب و بیدار! و همینطور که گفتم بین نیم ساعت تا یه ساعت بعدش برقا اومد و تو همچنان در حال خوردن شیر وبدی و خواب بیدار بودی! یه روز نمیتونم ازت دور بمونم دلم هواتو می کنه! عزیز دل دایی هستی تو! خانم پرنسس کوچولو! بعد بین ساعت 22:45 تا ساعت 23:00 اوم...
4 بهمن 1394

خاطرات دیروز پنجشنبه و جمعه 1و2 بهمن

سلام به عزیز ترین و دوست داشتنی ترین گل هستی آرنیکا جون امروز شنبه 3 بهمن 1394 هست و من میخوام خاطرات روز پنجشنبه و جمعه اول و دوم بهمن رو برات بنویسم! خب بریم سر اصل مطلب! طبق رسم و سنتی که داریم توی اواخر آذر و اواسط دی ماه هر جمعه میریم هر چندتا امامزاده که داریم اولین امازاده سید محمد نورانی پیر باغ(سید ابراهیم) شاه فیروز و این هفته هم امکان داره بریم امامزاده ابراهیم از یه روستای دیگه به اسم عیدویه!   خب خلاصه روز خوبی رو با هم داشتیم شب پنجشنبه طرفای ساعت 20:45 الی 21:30 رفتیم با هم حسینیه نذری و سفره کربلا انداخته بودن! با مادر و مامان بزرگو عمه ها و... منو پدرتو ... هم بودیم خانم خشکله اون جا تو تازه 7...
3 بهمن 1394
1