آرنیکا جونآرنیکا جون، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

آرنیکا جونم

خاطرات روزانه شنبه تا امزور یکشنبه 3.4 بهمن

1394/11/4 11:32
نویسنده : آرنیکا جونم
81 بازدید
اشتراک گذاری

خب سلام میکنم باز به عزیز ترینم آرنیکا جون میخوام خاطرات امرزو و دیروز رو برات بنویسم!

شنبه و یکشنبه 3.4 بهمن

دیشب خونه آبجی و شما بودیم بین ساعت 20:45 تا 21:15 شب بود که برقا رفت خلاصه حس قشنگی بود تو که کلا خوابی همیشه اون زمان خواب بودی

خب بعد حدود نیم ساعت الی یه ساعت بعدش برقا اومد!

راستی یادم رف بگم که وسط شیر خودن تو بود که برقا رفت تو که سرگرم شیر خوردن بودیو بین خواب و بیدار!

و همینطور که گفتم بین نیم ساعت تا یه ساعت بعدش برقا اومد و تو همچنان در حال خوردن شیر وبدی و خواب بیدار بودی!

یه روز نمیتونم ازت دور بمونم دلم هواتو می کنه!

عزیز دل دایی هستی تو!

خانم پرنسس کوچولو!

بعد بین ساعت 22:45 تا ساعت 23:00 اومدیم خونه ولی مامان بزرگ پیشت موند!

و خلاصه خاطره جالبی بود!

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)